جدول جو
جدول جو

معنی مرده لیک - جستجوی لغت در جدول جو

مرده لیک
لاغر و مردنی، مرده ریگ، ماترک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
مالی که از مرده باقی مانده باشد، میراث، کنایه از بیهوده، بی ارزش، ناچیز، فرومایه، برای مثال ماند چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مرده ریگش اندر دیگ (سنائی - ۲۰۴)، قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه می کردی، که ای، ای مرده ریگ؟ (مولوی - ۹۳۸)، وارث
فرهنگ فارسی عمید
(مُ دَ / دِ دِ)
صفت مرده دل. مرده دل بودن. افسردگی. ملالت. بی شور و شوقی. رجوع به مرده دل شود
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است جزءدهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان. واقع در 33هزارگزی زنجان و 4 هزارگزی راه آهن تبریز، با 146 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از نیک پی اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
آنچه که از مرده برای وارثش بجاماند ارث میراث: از خراج ار جمع آری زر چو ریگ آخر آن از تو بماند مرده ریگ. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده دلی
تصویر مرده دلی
حالت و کیفیت مرده دلی افسردگی دل مردگی مقابل زنده دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
مرده ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
میراث، ارث
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرده ری
تصویر مرده ری
((~. رِ))
مرده ریگ، میراث، مجازاً پست، ناچیز، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرده ریگ
تصویر مرده ریگ
ارث، ارثیه، میراث
فرهنگ واژه فارسی سره
ارث، ترکه، ماترک، متروکات، میراث
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ظرفی چوبی که چوپانان و گالشان از آن جهت صرف غذا یا برخی امور
فرهنگ گویش مازندرانی